تعداد نشریات | 20 |
تعداد شمارهها | 500 |
تعداد مقالات | 4,335 |
تعداد مشاهده مقاله | 7,873,630 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 3,771,152 |
مطالعه تطبیقی دیپلماسی ورزش در توسعه روابط خارجی ایران و کشورهای منتخب | |||||||||||||||
نشریه «دانش سیاسی» | |||||||||||||||
مقاله 6، دوره 15، شماره 1 - شماره پیاپی 29، اردیبهشت 1398، صفحه 125-148 اصل مقاله (724.91 K) | |||||||||||||||
نوع مقاله: علمی - پژوهشی (روابط بین الملل) | |||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.30497/pk.2019.2619 | |||||||||||||||
نویسنده | |||||||||||||||
مهدی شریعتی فیض آبادی* | |||||||||||||||
عضو هیات علمی دانشگاه فنی و حرفه ای | |||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||
در میان انبوه سازمانهای غیردولتی، چندملیتی و بینحکومتی، ورزش و نهادهای جهانی آن مانند کمیته بینالمللی المپیک به عنوان بزرگترین ارزش مشترک جوامع امروز سبب شد تا فارغ از هر گونه رنگ قومی و نژادی، تحقق دهکدهای به واقع جهانی با شتابی روزافزون صورت گیرد؛ لذا هدف از پژوهش حاضر مطالعه تطبیقی دیپلماسی ورزشی در ایران و مقایسه آن با کشورهای منتخب (ایالات متحده، چین، استرالیا، ترکیه، روسیه و ژاپن) بود؛ پژوهش حاضر به لحاظ هدف کاربردی که با بررسی بیش از 50 مقاله، کتاب، یادداشت، خبر طی سالهای 1380 تا 1397 با استفاده از الگوی بردی انجام شد. برای دستیابی به اطلاعات مورد نیاز متون انگلیسی و فارسی تا پایان سال 2018 میلادی جمعآوری و مورد مطالعه قرار گرفت؛ یافتههای پژوهش نشان داد کشورهای توسعهیافته مانند ایالاتمتحده، ژاپن و استرالیا در کنار کشورهای دارای اقتصاد نوظهور (بریک) مانند روسیه و چین با ارائه برنامهای جامع و در قالب استفاده از ورزشکاران، مربیان، داوران و حتی شرکتهای ورزشی بهدنبال تحقق اهداف کلان سیاسی خود در بستر ورزش هستند؛ حال آنکه تصمیمگیران سیاسی ایران به ورزش بهعنوان پدیدهای تفریحی نگریسته و هنوز به "علاقهمندی" بهجای "ادراک" از ظرفیت ورزش ایران در عرصه بینالملل بسنده کردهاند. | |||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||
قدرت نرم؛ دیپلماسی ورزشی؛ جمهوری اسلامی ایران؛ روابط خارجی | |||||||||||||||
عنوان مقاله [English] | |||||||||||||||
Comparative study of sport diplomacy in development of foreign relations of I.R.Iran and selected countries | |||||||||||||||
نویسندگان [English] | |||||||||||||||
Mahdi Shariati Feizabadi | |||||||||||||||
Faculty member of Technical and Vocational University | |||||||||||||||
چکیده [English] | |||||||||||||||
Among the large numbers of nongovernmental, nultinationals and intra governmental organizations, sports and its international organizations like international Olympic committee as greatest common value of today's societies, without any racism or ethnic color, has been accelerated the realization of truly global village. Therefore, the aim of this study is to compare the sport diplomacy in Iran and selected countries (the United States, China, Australia, Turkey, Russia and Japan). The present study was applied and that was reviewed by more than 50 articles, books, notes, news and more during the years 2000 to 2018 by using the Bereday pattern. To obtain the required information, English and Persian texts were collected until the end of 2018; The findings showed that developed countries such as the United States, Japan and Australia alongside emerging economies (BRICs), such as Russia and China, by presenting a comprehensive program in use of athletes, coaches, referees and even college sports pursuing their political goals in the field of sport, whereas the Islamic Republic of Iran's decision makers use sport merely as a phenomenon for entertainment and recreation, and they are just "interested" in sport instead of "have perception” about it. | |||||||||||||||
کلیدواژهها [English] | |||||||||||||||
Soft power, Sport diplomacy, Islamic Republic of Iran, Foreign relation | |||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||
مقدمه بیان مسئله: شاید تعبیر مارکووینتس و رنسمن (2010) مبنی بر قرار گرفتن"جهان بهعنوان بخشی از ورزش" اغراقآمیز است، اما به راستی میتوان گفت که امروزه جامعه جهانی با ورزش پیوندی جداییناپذیر دارد. ورزش بینالملل با سازوکارها و نهادهای بزرگ خود از جمله کمیته بینالمللی المپیک (211 عضو) و فیفا (206 عضو) توانسته است حتی از سازمان ملل متحد (193 عضو) نیز پیشی گرفته (پوستلویت و گریکس، 2016) و موفقیت یک کشور در این رویدادها با اعتباری جهانی همراه باشد. مفهوم دیپلماسی ورزش به عنوان یکی از شاخصهای اصلی توسعه قدرت نرم و دیپلماسی عمومی مورد توجه بسیاری از کشورهای توسعهیافته و اقتصادهای نوظهور (بریکس) قرار گرفته است. تحلیلگران معتقدند همانگونه که دیپلماتها برای تحقق منافع ملی به دور میز مینشینند، ورزشکاران نیز برای تقویت این منافع به دور پیست میدوند (مورای، 2013). در این میان مطالعه "چیستی، چرایی و چگونگی" استفاده از دیپلماسی ورزشی در کشورهای موفق در این زمینه میتواند به ادراک سیاستمداران ایرانی از ورزش به عنوان اهرمی در راستای تأمین بهتر منافع ملی کمک نماید.موضوعی که مسئلهای مهم برای جامعه فعلی ما بهشمار میآید. اهمیت: قرار گرفتن ایران در خاورمیانه به عنوان منطقهای که قریب به 60 درصد نفت جهان را تأمین مینماید، در کنار ایدئولوژی ملی- مذهبی ما در مبارزه با امپریالیسم جهانی همواره سیاست خارجی ایران را به چالش کشیده است. رشد بازیگران غیردولتی در فضای روابط بینالملل و معرفی سفیران هنری، علمی و ورزشی در این صحنه سبب شده تا تصمیمگیران سیاسی تلاش نمایند با استفاده از توان ورزشی ایران (به عنوان نمونه قرار گرفتن بر سکوی هفدهم بازیهای المپیک 2012 لندن) به عنوان مسیری پرفایده و کمهزینه قدرت نرم این کشور را در جهان افزایش دهند؛ لذا پژوهش حاضر به دلیل طرح و تبیین ظرفیتهای راهبردی دیلپماسی ورزشی برای تصمیمگیران و سیاستمداران کشور، دارای اهمیت عملیاتی است. افزون بر این که با تولید ادبیات در این زمینه، اهمیت نظری آن نیز آشکار میشود. ضرورت: عدم توجه به مقوله مهم دیپلماسی ورزشی میتواند به کاهش و تضعیف منابع سیاست خارجی ایران منجر شود و از این طریق بسیاری از ظرفیتهای بالقوه کشور را غیرفعال نگاه دارد که آسیبی بزرگ برای تأمین منافع ملی به شمار میآید. اهداف: هدف اصلی پژوهش حاضر محک نظری و تحلیلی به حوزه سیاست عملی کشور برای شناخت هر چه بهتر ظرفیتهای بالقوه ایران در عرصه ورزشی برای تأمین منابع ملی است. سؤالها: سؤال اصلی پژوهش حاضر آن است که جمهوری اسلامی ایران چگونه میتواند با استفاده از تجارب کشورهای صاحب سبک در زمینه دیپلماسی ورزشی، سیاست خارجی خود را در عرصه بینالملل تقویت نماید؟.در این ارتباط پرسش از چیستی دیپلماسی ورزش و مولفه های آن ، به همراه شناخت و تحلیل تجارب بازیگران دیگر، به عنوان سوال فرعی مطرح شده اند. 2. پیشینه پژوهش پژوهشهای صورت گرفته در حوزه دیپلماسی ورزش را میتوان به لحاظ محتوا به دو دسته کلی تقسیمبندی کرد: 1-2. ورزش به مثابه امری مستقل از سیاست در این مطالعات ورزش به عنوان پدیدهای مستقل از تعاملات سیاسی مطرح است و دیپلماسی ورزش به ارتباطات صرفاً ورزشی میان کشورهای مختلف محدود میشود. این دیدگاه با آنچه در المپیزم یا همان فلسفه المپیک آمده همخوانی دارد. کینگ (Qing) و همکاران او (2010) دریافتند که روزنامههای "تایمز لندن" و "نیویورک تایمز" پس از انتخاب پکن به عنوان میزبان بازیهای المپیک 2008 تلاش کردند تا این انتخاب کمیته بینالمللی المپیک را سیاسی و نه بر اساس شایستگی گزارش کنند. رو (Rowe) (2018) "ملت ورزشی" را مهمترین تصویر استرالیاییها در اذهان مردم جهان بعد از بازیهای المپیک 2000 سیدنی گزارش کردند. شریعتی فیضآبادی و گودرزی (1394)، ورزش ایران را مقولهای مجزا از فضای دیپلماتیک گزارش کردند که سیاستمداران ایرانی نگاهی تفریحی به این مفهوم دارند. 2-2. ورزش به مثابه ابزاری در خدمت سیاست اکثر پژوهشگران این حوزه معتقدند، ورزش به عنوان ابزاری برای سیاستمداران مطرح است تا بهوسیله آن بتوانند اهداف خود را تحقق بخشند. سترفیلد (Satterfield) (2013) معتقد است از ورزش میتوان به عنوان ابزاری در راستای توانمندسازی زنان استفاده کرد. گریکس و هولیهان (Grix & Houlihan) (2017) نیز با بررسی برزیل و هند بهعنوان دو کشور اقتصاد نوظهور گزارش کردند که برزیل با میزبانی جام جهانی فوتبال در سال 2014 و بازیهای المپیک در سال 2016 و هندوستان نیز از طریق میزبانی بازیهای کشورهای مشترکالمنافع در سال 2010 توانست پرستیژ بینالمللی خود را تقویت نماید؛ حال آنکه از سوی دیگر کشورهای کوچک حوزه خلیج فارس مانند قطر (جام جهانی فوتبال در سال 2022) و بحرین (مسابقات فرمول 1) نیز توانستند از ورزش به عنوان ابزاری برای مطرح شدن خود بر روی نقشه جهان استفاده نمایند. لولا داسیلوا رییس جمهور برزیل در نامهای به بلاتر (رییس فیفا) فوتبال و میزبانی جام جهانی را به عنوان ابزاری در راستای مبارزه با بیعدالتی، همبستگی میان زنان و مردان و از بین بردن تعصبات میداند (کاسترو، 2013). کاسترو (2013) نیز میزبانی بازیها و رویدادهای مختلف ورزشی برزیل مانند: جام کنفدراسیونهای فیفا (2013)، بیستمین قهرمانی دوندگان حرفهای جهان (2013)، جام جهانی فوتبال (2014)، بازیهای المپیک و پارالمپیک (2016)، پانزدهمین دوره بازیهای پانآمریکن و پاراپان آمریکن (2007)، پنجمین دوره بازیهای نظامی (2011) را موجبات افزایش قدرت هوشمندانه این کشور میداند. اگرچه طبق دکترین مونروئه آمریکاییها و دید حیات خلوت به کشورهای آمریکای جنوبی (یوسفی، یزدانی و امیدی، 1397، ص. 169)، آنها بارها نسبت به رفتار سیاسی کمیته بینالمللی المپیک در ندادن میزبانی به شهرهای آمریکا در دهه اخیر اعتراض کردند. برخی نیز ورزش را به عنوان یک "نشان ملی" میدانند تا دولتها بتوانند بر اجتماع تأثیرگذار باشند (نک. چا 2013). گریکس (2013) مهمترین اهداف بریتانیا از برگزاری المپیک 2012 لندن را افزایش گردشگران، رشد سرمایهگذاری داخلی و افزایش صادرات، افزایش خودباوری نخبگان سیاسی کشور، بهبود و تقویت حس وطنپرستی و هویت ملی و در نهایت نمایش متمایز میزبان میداند. گریکس و هولیهان (2017) جامجهانی 2006 آلمان را فرصتی مناسب برای تصحیح تصویر ژرمنها در اذهان مردم جهان پس از دو دوره تیره نازیسم و آلمان غربی سوشالیست – کمونیست گزارش کردند. مورای (2013) در پژوهش خود به کشورهایی اشاره دارد که از فضای ورزش توانستهاند برای رشد سریعتر اقتصاد خود کمک گیرند. مورای (2013) در پژوهشی دیگر به رخ کشیدن قدرت نرم و افزایش جذابیت ملی در عرصه بینالملل را از جمله دستاوردهای موفق استرالیا در برگزاری بازیهای المپیک 2000 سیدنی میداند. در پژوهشهای داخلی نیز احمدیپور و همکاران (1392) تقویت ملیگرایی، حس قلمروخواهی، توسعهجهانیشدن، تقویت هویتهای دیگر ملی را در کنار بروز ژستهای ژئوپولیتیکی، انزوای ژئوپولیتیکی، ارتقای منزلت ژئوپولیتیکی، رواج فعالیتهای تروریستی، تقویت همگرایی و تضعیف واگرایی را را از مهمترین کارکردهای ورزش نامید؛ شریعتیفیضآبادی (1394) نیز نشان داد که دستگاههای مرتبط با امر ورزش و سیاست خارجی ایران آنطور که باید از ظرفیت جهانی ورزش در جهت پیشبرد مقاصد سیاسی بهره نبردهاند. با مطالعه ادبیات پیشینه به خوبی روشن است که طی چند سال گذشته کشورهای مختلف در تلاش بودهاند که سوگیری دستگاه دیپلماسی خود را صرفاً معطوف به هیئت حاکمه کشورهای مقابل نساخته و سازههای اجتماعی و ذهنی مردم آنرا نیز متأثر سازند؛ لذا با توجه به شرایط دوران پسابرجام و بهویژه تحریمهای ظالمانه ایالات متحده در اوایل سال 2019 میلادی، و رشد حملات رسانهای و تبلیغاتی غرب علیه ایران، بیش از پیش نیاز به ابزار و اهرمهای غیرسیاسی و مطلوب مردم احساس میشود. دیپلماسی ورزش به عنوان یکی از ابزارهایی که توان مشروعسازی اهداف ملتها را داراست (صباغیان، 1394) میتواند هزینه کمتری را در جهت نیل به اهداف سیاست خارجی ایران داشته باشد. لذا با مطالعه چگونگی استفاده از ورزش به عنوان ابزاری دیپلماتیک در سایر کشورهای پیشرفته، میتوان ضمن ادبیاتسازی پیرامون دیپلماسی ورزشی در روابط خارجه جمهوری اسلامی ایران، تصمیمگیران سیاسی ایران را به استفاده بهینه از این ابزار ترغیب نماید. 3. مبانی مفهومی و نظری 1-3. تعریف دیپلماسی ورزش تعاریف مختلفی از دیپلماسی ورزش در متون مختلف بهویژه در دهه گذشته آمده است؛ از "جنگ بدون شلیک" (جکسون، 2013) تا "ابزار توسعه صلح پایدار" (شریعتی فیضآبادی و ناظمی، 1396) که همه آنها بهدنبال فهم بهتر تعاملات عرصه بینالملل و دوستیها و کمک به از بین بردن کلیشهها و تعصب بودند. ورزش ابزاری "کم خطر، کمهزینه و پرمحتوا" برای فعالیتهای دیپلماتیک است (پیگمن و راف، 2014، ص. 1095). در تعریفی جامع دیپلماسی ورزش را میتوان بخش پررنگ دیپلماسی عمومی نامید که در آن از تمامی ظرفیتهای سخت افزاری و نرم افزاری ورزش یک کشور از قبیل تجهیزات و فضاهای ورزشی، ورزشکاران، مربیان، مدیران ورزشی، استفاده تا قدرت نرم آن در عرصه بینالملل تقویت گردد (شریعتی فیضآبادی، 1394، ص. 77). 2-3. نظریههای دیپلماسی ورزش در ارتباط با دلایل و علل رویآوردن سیاستمداران به ورزش جهت استفاده از این ظرفیت با اهداف سیاسی، نظریههای بسیاری ارائه شده که عموماً بر مسئله حل و فصل اختلافات و تقویت صلح تأکید دارند(نک. نایگارد و گینس، 2013،ص. 249)، اما با انتخاب رویکردی جامع میتوان چهار رویکرد نظری را شناسایی کرد که هریک به بعدی از این موضوع اشاره دارند و از ترکیب آنها میتوان به مبنای نظری نسبتاً جامعی در این خصوص دست یافت. این رویکردها عبارتند از (نک. پاستلتویت و گریکس، 2016): الف.نظریههایی که قائل هستند دیپلماسی ورزش به مثابه مکمل سیاست رسمی دولتها مطرح است و از طریق بیان رسا و گسترده نظرات مردم، این نقش را ایفا میکند. ب.برخی از تحلیلگران معتقدند دیپلماسی ورزش با تمرکز بر «رویدادهای بزرگ ورزشی»، عرصه و مجالی منحصربهفرد را برای ملت میزبان فراهم میسازد تا دیپلماسی عمومیاش را فعال و مؤثر به کار گیرد. پ. نظریه "ورزش به مثابه قدرت مطلق" بر این ایده تأکید دارد که "ورزش" در عصر حاضر به عنوان یک "پدیده اضافه" یا "مکانی بکر" نیست، بلکه از وضعیت ابزاری خارج شده و به یکی از ابعاد ششگانه جهانی شدن تبدیل شده است. ظهور و عملکرد افرادی چون مسی، بکام و فدرر موید این معناست. 4. دیپلماسی ورزش جمهوری اسلامی ایران ۱-۴. دوره قبل از انقلاب اسلامی دیپلماسی ورزش ایران در قبل از انقلاب سازوکاری منفعلانه داشته و در حقیقت پیچیدگی سیاست خارجی پهلوی موجب قربانی شدن دیپلماسی عمومی به شکل عام و دیپلماسی ورزشی به شکل خاص در عرصه بینالملل گردیده بود (شهابی، 1388). شاید نقطه درخشان ورزش ایران پیش از انقلاب را بتوان میزبانی بازیهای آسیایی 1974 تهران دانست؛ بازیهای آسیایی 1974 در حالی در تهران برگزار گردید که 225 نماینده رسانهای از 97 آژانس خبری سه قاره جهان این بازیها را پوشش رسانهای دادند. امیرتاش به دلیل آمادگی فوقالعاده شهر میزبان (تهران)، فناوری پیشرفته، اقدامات امنیتی دقیق و سازماندهی دقیق در کنار روابط سیاسی – اجتماعی مناسب، این بازیها را همواره در خاطر مردم آسیا ماندگار میداند (نک. امیرتاش 2005، ص. 471). ۲-۴. جمهوری اسلامی ایران در اولین سالهای پس از انقلاب و در بحبوحه جنگ سرد با الگو قرار دادن اصل "نه شرقی نه غربی"، بازیهای المپیک 1980 مسکو و 1984 لسآنجلس را با شعار "ما بازی نمیکنیم"، تحریم کرد (شهابی 1388، ص. 20) که این موضوع تا به امروز در بین تمام کشورهای عضو کمیته بینالمللی المپیک، منحصربهفرد بوده است. ایران تنها کشور جهان است که هر دو دوره این بازیها را تحریم کرده است. با شروع جنگ تحمیلی (1359)، نه تنها ورزش بلکه مجموعه سیستم روابط خارجی ایران همانند سایر اجزا و بخشهای کشور صرفاً به دنبال مقاومت نظامی در برابر دشمن متخاصم بودند. کارکرد وطنپرستی و میهندوستی ورزش را در آن زمان میتوان به خوبی در میان ورزشکاران ایرانی مشاهده کرد (نک. خبیری 1392). در دوران سازندگی سازمانهای بینالمللی ورزشی بزرگ پیشنهاد میانجیگری در از سرگیری روابط و کنار گذاردن دشمنیها میان ایران و غرب بهویژه ایالات متحده را دادند که با توجه به جنایت هولناک آمریکاییها در آن زمان و تصویر آنها از مردم ایران، این موضوع به هیچ عنوان در دستورکار تصمیمگیران سیاسی وقت قرار نگرفت. به عنوان نمونه سامارانش رییس وقت کمیته بینالمللی المپیک در سال 67 اعلام کرد که حاضر است در روابط ایران و آمریکا نقش میانجی را ایفا نماید و حتی پیشنهاد کرد تا نماینده ایران با رئیس جمهور آمریکا ملاقات نماید. طبعا این امر در دستورکار سیاست خارجی ایران نبود و به همین دلیل پاسخ منفی به او داده شد (خبیری، 1396). اگرچه در همین سالها و پس از حضور ایران در بازیهای المپیک 1988 سئول، عسگری محمدیان به عنوان آخرین کشتیگیر ایرانی در فینال مسابقات و در حضور دوربینهای خبری پس از شکست از بلاگازوف روس، او را روی دوش 7 دور در سالن چرخاند؛ تلویزیون کره این تصویر را لید خبر ورزشی خود گذاشت و آنرا به عنوان ماهیت واقعی ورزش معرفی کرد. از نیمه دوم دهه 1370 در ایران شاهد دگردیسی ورزش ایران در عرصه بینالملل هستیم. مارکس (Marks) روزنامهنگار و گزارشگر آمریکایی که تیم ملی کشتی ایالات متحده را برای مسابقات جام جهانی کشتی در سال 1998 تهران همراهی مینمود، ضمن تمجید از ایرانیها مینویسد:" این اولین بار بود که نه تنها یک تیم بلکه یک هیئت آمریکایی پس از انقلاب 1979 وارد ایران شد؛ سرتاسر سالن به تشویق کشتیگیران آمریکایی میپرداختند"؛ وی در نتیجه گزارش خود آورده است که ورزش تنها عرصهای است که مردمان یک کشور میتوانند به راحتی عقیده خود را نسبت به مردمان کشور دیگر ابراز دارند (مارکس، 1999، ص. 548). مطبوعات مسابقه کشتی فوریه 1998 را "دیپلماسی کشتی" نامیدند؛ پرچم ایالات متحده توسط ورزشکاران در سالن حمل گردید. در دست گرفتن تصویر مقام معظم رهبری توسط داگلاس کشتیگیر آمریکایی در حضور اصحاب رسانه، پیامی بزرگ برای مردمان جهان و به شکل خاص مردمان دو کشور داشت.چندماه پس از این بازیها و در مرحله انتخابی مسابقات جام جهانی فوتبال 1998 فرانسه، فوتبالیستهای ایرانی توانستند پس از 20 سال (بعد از جام جهانی 1978 آرژانتین) و برای اولین بار پس از انقلاب اسلامی به بزرگترین رویداد ورزشی تک رشتهای جهان راه پیدا نمایند (شریعتی، 1394، ص. 33). جام جهانی 1998 فرانسه نقطه عطفی در ورزش ایران بود جایی که فوتبال ایران با پیروزی بر ایالاتمتحده در مرحله گروهی موجبات انتقال بازیکنان ایرانی مانند علی دایی، مهدی مهدویکیا، کریم باقری، خداداد عزیزی به کشورهای اروپایی و حضور آنها در لیگهای معتبر جهانی مانند لیگ قهرمانان اروپا، بوندسلیگا و لیگ برتر انگلستان بود. این اتفاق سبب شد تا سفیران ورزشی ایران تصویری جدید از "ایران پس از جنگ" به جامعهجهانی ارایه نمایند (شریعتی فیضآبادی، 1394). اشریک و همکاران او (2017) جام جهانی 1998 فرانسه و عکس یادگاری ابتدای این بازی فوتبال را بهعنوان سیاسیترین مسابقه فوتبال در ادوار جام جهانی فوتبال میداند. هزاره سوم میلادی برای ورزش ایران با افتخارآفرینی در المپیک 2000 سیدنی آغاز گردید؛ در این دوره از مسابقات کاروان ایران با کسب 3 مدال طلا توانست نتیجهای تاریخی در آن زمان بهدست آورد؛ هادی ساعی توانست در این دوره از مسابقات اولین طلای تاریخ تکواندو ایران را در بازیهای المپیک کسب که با بازتاب رسانهای بزرگی در کرهجنوبی (مهد تکواندو جهان) همراه بود؛ حسین رضازاده نیز اولین مدال طلای وزنهبرداری سنگین وزن دنیا را با رکوردشکنی تصاحب و خود را به عنوان قویترین مرد جهان در بازیهای المپیک معرفی کرد؛ این درخشش سبب شد تا تصویر او در دو دوره بعدی بازیهای المپیک 2004 آتن و 2008 پکن بر روی جلد روزنامههای این کشورها قرار گیرد (با توجه به شعار بازیهای المپیک مبنی بر "سریعتر، قویتر و بالاتر" مرغوبترین مدال بازیهای المپیک مربوط به سه رشته دو 100 متر، پرش ارتفاع و وزنهبرداری است) (خبیری و همکاران، 1394). المپیک 2012 لندن را میتوان تاریخ سازترین این بازیها برای ورزشکاران ایرانی نامید جایی که کاروان ایران برای اولین بار با کسب 6 طلا، 6 نقره و 1 برنز بالاتر از کشورهای اسپانیا، برزیل، کانادا و سوییس در رده هفدهم جهان قرار گرفت. اگرچه تیم فوتبال ایران نتوانست در جام جهانی 2002 حضور یابد اما سه دوره حضور در جامهای جهانی 2006 آلمان، 2014 برزیل و اخیرا 2018 روسیه موجبات تقویت پرستیژ بینالمللی ایران گردید؛ به عنوان نمونه بازی ایران با پرتغال در مرحله گروهی جام جهانی 2018 روسیه سبب شد تا مفسر انگلیسی بازی، ایران را شایسته پیروزی و فوتبالیستهای ایرانی را برای بینندههای پرشمار این مسابقه با هویت و منسجم تفسیر نماید. حضور قریب به یک دهه والیبال ایران در لیگ جهانی، حضور بسکتبال در المپیک 2020 توکیو در کنار موفقیتهای داوران و مربیان ایرانیان از جمله قضاوت علیرضا فغانی در فینال المپیک 2016 ، علی نیلی در فینال مسابقات تنیس گرنداسلم ایالاتمتحده در سال 2019، مربیگری رضا مهماندوست برای تیم ملی تکواندو آذربایجان مبین این موضوع است که ورزش ایران در دوران پس از انقلاب اسلامی توانسته ظرفیت و شرایط لازم برای حضور مؤثر در عرصه سیاست و طرح دیپلماسی ورزش ایران را بهدست آورد. 5. دیپلماسی ورزش در سایر کشورها پس از گذشت حدود دو قرن از عصر طلایی دیپلماسی (مورای، 2013)، امروزه ورزش را به عنوان بخشی از زندگی اجتماعی جهان مدرن میدانند؛ از پروپاگاندای نازی در المپیک تابستانی 1936 برلین تا "المپیک قرن" در 2008 پکن، ورزش همواره بهعنوان ابزاری در دست قدرتهای جهان بوده تا علاوه بر نمایش قدرت، غرورملی و میهنپرستی خود را نیز تقویت نمایند (شریعتی و ناظمی، 1396، ص. 168). هیتلر در بازیهای المپیک تابستانی 1936 و موسولینی در جام جهانی 1934 فوتبال، ورزش را دستمایه تثبیت و نمایش قدرت حکومتهای خود به جهانیان قرار دادند. هیتلر همواره به دنبال آن بود تا از ورزش به مثابه ابزاری برای انتقامگیری و اعمال سلطه استفاده نماید، تا جایی که او در بازیهای المپیک 1936 اجازه حضور هیچ ورزشکار یهودی را در ترکیب تیمهای ملی ژرمنها نداد و این موضوع سبب شد تا آن بازیها بهعنوان "المپیک هیتلر" و نه "المپیک برلین" بر پیکره بازیهای المپیک نقش بندد (خبیری و شریعتی، 1395، ص. 21). شاید مفهوم "ورزش سیاسی" بهترین تعبیر ورزش بینالملل در آن زمان بود چرا که تا بعد از جنگ جهانی دوم ورزش بهعنوان ابزاری دون مباحث بینالمللی و صرفا به منظور نمایش قدرت کشورها در آن زمان بود. پس از جنگ جهانی دوم و بهدنبال اولین پخش زنده تلویزیونی در بازیهای المپیک 1960 رم، در کنار مطرح شدن مفاهیمی مانند قدرت نرم، دیپلماسی نوین و دیپلماسی عمومی، ورزش به تدریج بهعنوان ابزاری کارآمد و قابل انعطاف در سیاست خارجه زمینهساز "از سرگیری"روابط میان دولتها گردید (مورای و پیگمن، 2014،ص: 1120). نمونه بارز و تاریخی این اتفاق را میتوان در آوریل 1971 و به آنچه بعدها بهعنوان دیپلماسی پینگ پنگ نام گرفت، مشاهده کرد؛ این ملاقات تاریخی را ابتدا کمیته ملی غیرانتفاعی ایالات متحده پیشنهاد داد؛ پس از ملاقات بازیکن آمریکایی گلن کووان با قهرمان 3 دوره مسابقات پینگ پنگ جهان یعنی ژوانگ زدونگ که در مارس 1971 در شهر ناگویای ژاپن صورت گرفت. بعدها این پیشنهاد توسط حکومتهای مائو و نیکسون بهعنوان ابزاری برای سنجش از بین بردن سردی روابط میان چین و ایالات متحده استفاده گردید. دیپلماسی پینگ پنگ در واقع راه را برای ملاقات مشاور دبیر ملی ایالات متحده آمریکا و بازدید او از چین و بعدها بازدید رییس جمهور نیکسون در سال 1972 هموار کرد (پیگمن و مورای، 2014، ص. 1123). گریکس (2013) و پیگمن و مورای (2014) تعبیر جالبی از این اتفاق تاریخی دارند؛ از نظر آنها دیپلماسی پینگ پنگ در سال 1971 نقش "ذوبکننده یخ" روابط میان چین و ایالات متحده را داشت. 6. روش پژوهش پژوهش حاضر کاربردی است که در سال 1397 با بررسی بیش از 50 مقاله، کتاب، یادداشت، وخبر طی سالهای 1380 تا 1397 با استفاده از الگوی بردی (Bereday pattern) انجام شد. این الگو از چهار مرحله توصیف، تفسیر، همجواری و مقایسه تشکیل شده است (شکل شماره 1). در مرحله توصیف پدیدههای تحقیق بر اساس شواهد و اطلاعات یادداشتبرداری و تدارکهای کافی برای بررسی و نقادی در مراحل بعدی آماده میشود. در مرحله تفسیر اطلاعات جمعآوری شده در مرحله اول وارسی و تحلیل میشوند. در مرحله همجواری اطلاعاتی که در مرحله قبل آماده شد به منظور ایجاد چارچوبی برای مقایسه و تفاوتها طبقهبندی و درکنار هم قرار میگیرند و در نهایت در مرحله مقایسه مسئله تحقیق با توجه جزییات در زمینه شباهت و تفاوتها و دادن پاسخ به سؤالات تحقیق، بررسی و مقایسه میشوند. شکل شماره (1): الگوی بردی
(منبع: آنترا، 2017: ص. 31) برای دستیابی به اطلاعات مورد نیاز متون انگلیسی و فارسی تا پایان سال 2018 جمعآوری شد؛ جستجوی الکترونیکی با استفاده از پایگاههای فارسی و انگلیسی زبان گوگل اسکالر، ساینس دایرکت، نورمگز، مگیران، سید با استفاده از واژههایی مانند "قدرت نرم"، "دیپلماسی"، "دیپلماسی ورزشی"، "دیپلماسی ورزشی"، "دیپلماسی فرهنگی" جستجو و کلیه مقالات مرتبط وارد مطالعه شدند. 7. یافتههای توصیفی به منظور گردآوری دادههای اولیه به کشورهای دارای اقتصاد پیشرفته (ایالات متحده، ژاپن، استرالیا) و کشورهای اقتصاد نوظهور (روسیه، چین) در کنار کشورهای همسایه ایران مانند ترکیه توجه شده است که توانستهاند از ورزش به عنوان ابزاری برای توسعه اقتصادسیاسی خود استفاده مینمایند؛ در ادامه دادههای مورد نظر گردآوری، طبقهبندی و بهصورت جدولی در زیر ارائه گردیدند: جدول شماره (1): راهبردهای دیپلماسی ورزشی در کشورهای منتخب (منبع: یافتههای پژوهش)
8. تحلیل یافتهها در ازدحام سازمانهای غیردولتی، شرکتهای چندملیتی و سازمانهای بین حکومتی هزاره سوم، ورزش را میتوان یک نمایش فرادیپلماتیک در نظر گرفت. با نگاهی به عمکلرد سایر کشورهای جهان به خوبی میتوان کشورهایی نظیر برزیل، روسیه و چین را کشورهایی هدفمند در میزبانی رویدادهای بزرگ ورزشی و توسعه اقتصادسیاسی خود از این مسیر نام برد؛ امروزه دیپلماسی ورزشی در این کشورها توانسته است خود را بهعنوان یک آغازگر، تقویت کننده و شتابدهنده در روابط بینالملل کشورهای مختلف معرفی نماید. در بعد سیاسی نیز تا پیش از جنگ جهانی دوم ورزش بهعنوان یک سرگرمی و بهعنوان ابزاری در دست حکومتها صرفا به منظور نشان دادن قدرت و برتری مورد استفاده قرار میگرفت؛ در حالیکه دیپلماسی ورزش در عصر جدید در ابتدا توسط سازمانها و رقبای غیررسمی کشورهای پیشرفته صورت میگیرد و سپس در حکومتهای رسمی پذیرفته میشود (صباغیان، 1394، ص. 140). در میان کشورهای مختلف دیپلماسی ورزشی حسب جغرافیای سیاسی آنها، کنشها و کارکردهای متفاوتی وجود دارد؛ پس از پشت سر گذاشتن دوره جنگ سرد، سرمایهگذاری کشورهای در حال توسعه مانند برزیل، هند، چین و آفریقای جنوبی (بریک) برای کسب میزبانی رویدادهای بزرگ ورزشی در کنار تصاحب کرسیها و صندلیهای بینالمللی بهعنوان یکی از منابع قدرت غیرملموس آنها در حال افزایش است. این کشورها از ورزش بهعنوان ابزاری برای دستیابی به اهداف خود در عرصه بینالملل و تغییر ماهیت نظامی روابط خود استفاده مینمایند (اندرسون، 2017، ص:55). میزان حمایت دولتها در کشورهایی مانند برزیل، بریتانیا، ایالات متحده، ژاپن، کانادا و استرالیا در مقایسه با کشورهایی مانند کوبا، هند، کره شمالی یا حتی پاکستان کاملا متفاوت است. به تعبیری میتوان گفت کشورهای فراصنعتی، با اقتصاد پیشرفته و خوشنام در عرصه بینالملل از ورزش به عنوان ابزاری تهاجمی، آورنده اقتدار و در نهایت تثبیتکننده یا بهبوددهنده وضعیت اقتصادی خود استفاده مینمایند. در حالیکه سایر کشورها از این پدیده بهعنوان درمانی موقت برای زخمهای حکومتی خود استفاده مینمایند (اشریک، 2017)؛ در این میان ایالات متحده توانسته با استفاده از ستارگان ورزشی خود را بهعنوان ابرقدرت جنگ نرم معرفی نماید؛ به علاوه برندهای ورزشی معروف این کشور مانند نایک به عنوان منابع بارز قدرت نرم آمریکا از زمان جنگ جهانی اول تاکنون مطرح بوده است. سیاستمداران این کشور پس از حادثه 11 سپتامبر از ورزش بهعنوان راهی کمهزینه، جذاب و پرمخاطب برای جذب مسلمانان آفریقایی و خاورمیانه استفاده کردند تا از این طریق علاوه بر تقویت تصویر خود بهعنوان کشوری "چندملیتی آرام" در عرصه جهانی، احتمال خطرات آشوبآفرین و تروریستی را در کشور خود کاهش دهند. نمونه اخیر این موضوع را میتوان شرکت جان کری (وزیر حارجه وقت ایالات متحده) در بین زنان فوتبالیست افغان مشاهده کرد. این کشور با استفاده از برنامه ایالات رشتههای ورزشی در سه بخش ملاقاتکنندگان رشتههای ورزشی، نماینده سیاسی رشتههای ورزشی و کمک هزینه رشتههای ورزشی تلاش دارد تا قدرت نرم خود را افزایش دهد (مورای، 2012). از سوی دیگر چینیها را میتوان رقیب نوظهور ایالات متحده در عرصه ورزش جهان نامید؛ ورزش نه تنها برای آنان به عنوان کسب و کار، تفریح و سرگرمی به حساب میآید، بلکه به عنوان پروژهای با هدف ملی طرحریزی گردیده است. در این بین دولت جدید این کشور از بازیهای 2008 پکن نه تنها در ابعاد مالی و سیاسی از ورزش حمایت نمود، بلکه یکی از اهداف مهم آن از کسب میزبانی بازیهای المپیک 2008 پکن را کمک به موفقیت در اجلاس جهانی اکسپو در سال 2010 گزارش کرد (لی، 2013، ص. 1725). استرالیا نیز توانست "ملت ورزشی" را به عنوان یکی از تصاویر این کشور پیش، حین و بعد از بازیهای المپیک مطرح نماید. بنا به گزارش کمیسیون گردشگری استرالیا، نتیجه المپیک موفق 2000 برای استرالیا بهبود تصویر ملی استرالیا به اندازه 10 سال بود که این خود نشان،دهنده "مدیریت تصویر" صحیح توسط برگزارکنندگان این مسابقات بود (گریکس و هولیهان، 2017، ص. 575). در این میان با تمام موفقیتهای ورزش ایران در عرصه بینالملل، ساختار دیپلماسی ورزشی کشوربا کمبودهای مختلفی همراه است که نبود نمایندگان ایرانی در کرسیهای اثرگذار بینالمللی ورزش مهمترین آن است (شریعتی فیضآبادی، 1394)؛ یکی از متخصصین در این زمینه تعداد 200 کرسی را در نهادها و سازمانهای ورزشی منطقهای، قارهای و بینالمللی برای مسئولین ایرانی گزارش، حال آنکه وی تعداد کرسیهای مؤثر را به اندازه تعداد انگشتان یک دست میداند (شریعتی و گودرزی، 1394، ص. 120). با بررسی ساختار سازمانی فدراسیونهای جهانی سه رشته مدالآور ایران در بازیهای آسیایی و المپیک (کشتی، تکواندو و وزنهبرداری) مشخص است که در رشته وزنهبرداری تنها یک نماینده ایرانی آن هم نه در سطوح فوقانی فدراسیون جهانی (رییس، نواب رییس، دبیرکل، روسای کمیسیونها) بلکه تنها بهعنوان عضو یکی از کمیسیونها حضور دارد (خبیری و همکاران، 1394، ص. 6). فدراسیون تکواندو دیگر فدراسیون مدال،آور ایران، به رغم حضور در رده دوم رنکینگ جهانی این رشته، در هیچ یک از سطوح و کمیتههای فدراسیون جهانی نمایندهای ندارد؛ در رشته کشتی نیز بهعنوان مدالآورترین رشته المپیکی اگرچه وضعیت مساعدتری برای ایران در کمیتههای (ورزشکاران، مربیان، کشتی ساحلی، تالار مشاهیر، فنی، علمی، پزشکی، رسانه و قانونگذاری) فدراسیون بینالمللی وجود دارد اما هنوز هیچ ایرانی عضو سطوح فوقانی (رییس، نواب رییس، کمیته اجرایی، خزانه دار، روسای شوراهای قارهای) فدراسیون جهانی این رشته نیست (خبیری و همکاران، 1394، ص. 109). پرواضح است که کشورهای قدرتمند در عرصه اقتصاد به خوبی از ورزش و اهرم دیپلماسی ورزش به عنوان یک برنامه هدفمند، طولانیمدت و کاملا اجرایی در توسعه روابط بینالملل خود با سایر کشورها استفاده مینماید. میزبانیهای متعدد و متنوع رویدادهایهای چند و تک رشتهای آنها در دو دهه گذشته نشاندهنده تغییر نگرش جامعه جهانی به ورزش است. اتفاقی که بهعنوان یک بازی دو سر برد از یک سو ضمن معرفی شهر/کشور میزبان به جامعه جهانی به عنوان کشوری مدرن، توسعهیافته و با اقتدار سیاسی و ازسوی دیگر با ایجاد و تقویت زیرساختهای لازم سود سرشاری را برای مردمان میزبان بازیها به همراه دارد. نتیجهگیری به نظر میرسد ورزش جمهوری اسلامی ایران پس از انقلاب تحولات پرفراز و نشیبی را پشت سر گذاشته و اگرچه روندی رو به رشد را بهویژه در عرصههای بینالمللی در حال تجربه بوده، اما از منظر دیپلماسی ورزش هنوز الگوی درخور ایران و انقلاب اسلامی را پیدا نکرده است. سیاستمداران عرصه روابط دیپلماتیک کشور ایران بر خلاف سایر کشورها مانند برزیل، روسیه، چین و حتی کشور مجاور ترکیه همچنان "ادراک ورزشی" مناسبی از قدرت دیپلماتیک ورزشکاران، داوران، مربیان و به طورکلی موقعیت ورزش ایران ندارند و بهرغم استفاده ابزاری و غیرمستقیم سایر کشورها از ورزش برای رساندن پیام خود به جامعه جهانی، این موضوع در دستگاه دیپلماتیک کشور ما مورد توجه لازم نیست. از یک سو نبود ارتباط میان دو بخش روابط بینالملل و ورزش و از سوی دیگر دید "حیات خلوت" به ورزش در بین تصمیمگیران حوزه دیپلماسی کشور زمینه از دست رفتن فرصتهای کمهزینه و پرفایده دیپلماتیک ورزش را فراهم آورده است. نبود استراتژی کلان، نداشتن ضمانت اجرایی مناسب، و تلاش دیپلماتیک همافزا (و نه جرقهای) در وزارت خارجه ایران سبب شده تا ورزش نیز همانند سایر ابعاد دیپلماسی عمومی نتواند خود را بهعنوان اهرمی سیاسی-اقتصادی برای رسیدن به اهداف عالیه نظام مطرح نماید. در فضای پرفشار پساتحریم دولت ایالاتمتحده، ورزش ایران میتواند بهعنوان اهرمی برای تسهیل و تقویت روابط با سایر کشورها از جمله کشورهای همسایه و اروپایی مورد استفاده قرار گیرد تا علاوه بر تقویت تعاملات ورزشی در عرصه بینالملل، ایران را بهعنوان کشوری با پتانسیل بالا در جهت تعامل سازنده و محترمانه در جهان مطرح گردد. | |||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||
کتابنامه احمدی پور، زهرا؛ جنیدی، رضا؛ بویه، چمران و حسینی دمابی، سعادت (1392). «مفهوم سازی ژئوپولیتیک ورزش». فصلنامه بینالمللی ژئوپولیتیک، شماره 30، صص. 37-23. خبیری، محمد و شریعتی فیضآبادی، مهدی (1395). سپتامبر سیاه؛ ورزش و تروریسم بینالملل، تهران: انتشارات تیک تاک. خبیری، محمد (1396). جایگاه ورزش در دیپلماسی عمومی، (طرح پژوهشی)، تهران: مرکز مطالعات و پژوهشهای وزارت ورزش و جوانان. خبیری، محمد؛ سجادی، نصراله؛ علیدوست، ابراهیم و شریعتی فیضآبادی، مهدی (1394). جنبش المپیک یا جنبش دیپلماتیک، تهران: نشر تیک تاک. دهقانی فیروزآبادی، جلال (1392). سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، تهران: سمت. سجادی ،نصرالله (1393). ورزش و روابط بینالملل. تهران: انتشارات حتمی. شریعتی فیضآبادی، مهدی و گودرزی، محمود (1394). «جایگاه دیپلماسی ورزش در روابط بین الملل جمهوری اسلامی ایران؛ رویکرد کیفی مبتنی بر تحلیل محتوا»، دوفصلنامه دانش سیاسی، سال یازدهم، شماره دوم، صص. 127-95. شریعتی فیض آبادی، مهدی و ناظمی، مازیار (1396). «طراحی مفاهیم فرهنگ صلح ساز ورزش در توسعه روابط بینالملل (مطالعه موردی طرح جهان عاری از خشونت و افراطیگری ریاست جمهور ایرن)»، فصلنامه راهبرد اجتماعی فرهنگی، سال ششم، شماره 24، صص. 188-163. شریعتی فیضآبادی، مهدی (1394). طراحی مؤلفههای شکلدهنده دیپلماسی ورزشی جمهوری اسلامی ایران، رساله دکترا دانشکده تربیت بدنی دانشگاه تهران. باقری، یوسف؛ شریعتی فیضآبادی، مهدی و نظریان، عباس (1395). «مدلسازی نرم مؤلفههای دیپلماسی ورزش»، نشریه مدیریت ورزشی، دوره 8، شماره 5، 22، صص. 821-797 شهابی، هوشنگ (1388). «دیپلماسی ورزشی بین ایالات متحده و ایران»، فصلنامه گفتگو، شماره 42، صص. 24-7 صباغیان، علی (1394). «دیپلماسی ورزشی»، نشریه مطالعات فرهنگ-ارتباطات، شماره 31، صص. 151-131. یوسفی کوپایی، غلامحسین؛ یزدانی، عنایت الله و امیدی، علی (1397). «تبیین کاربرد قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران. در منطقه آمریکای لاتین؛ روندها ودستاوردها»، دو فصلنامه دانش سیاسی، سال چهاردهم، شماره 28، صص. 202-169. Amirtash, A. M. (2005). Iran and the Asian games: The largest sports event in the Middle East. Sport in Society, 8(3), 449-467.
Anderson, P. H. (2017). Quantifying the Value of Sport Diplomacy to Non-State Actors (Doctoral dissertation, University of Oregon).
Antera, S. (2017). Adult educators' competences. The principals' view: A comparative study of Komvux and Folk high schools in Sweden.
Castro, A. S. (2013). South Africa’s Engagement in Sports Diplomacy: The Successful Hosting of the 2010 FIFA World Cup. The Hague Journal of Diplomacy, 8(3-4), 197-210.
Cha, V. (2013). The Asian Games and Diplomacy in Asia: Korea–China–Russia. The International Journal of the History of Sport, 30(10), 1176-1187.
Esherick, C. Baker, R. Jackson, S. (2017). Case Studies in Sport Diplomacy, FiT Publishing
Grix, J. (2013). Sport politics and the Olympics. Political Studies Review, 11(1), 15-25.
Grix, J., & Houlihan, B. (2014). Sports Mega‐Events as Part of a Nation's Soft Power Strategy: The Cases of Germany (2006) and the UK (2012). The British Journal of Politics & International Relations, 16(4), 572-596.
Jackson, S. J. (2013). The contested terrain of sport diplomacy in a globalizing world. International Area Studies Review,16 (3), 274-284.
Li, Y. W. (2013). Public diplomacy strategies of the 2008 Beijing Olympics and the 2012 London Olympics: A comparative study. The International Journal of the History of Sport, 30(15), 1723-1734.
Markovits, A. S., & Rensmann, L. (2010). Gaming the world: how sports are reshaping global politics and culture. Princeton University Press.
Marks, J. (1999). Wrestling diplomacy scores in Iran. Peace Review, 11(4), 547-549.
Murray, S. (2012). The two halves of sports-diplomacy. Diplomacy & Statecraft, 23(3), 576-592.
Murray, S. (2013). Moving beyond the Ping-Pong table: sports diplomacy in the modern diplomatic environment. PD Magazine, 9, 11-16.
Murray, S. (2013). Sports diplomacy in the Australian context: A case study of the Department of Foreign Affairs and Trade. Sports Law eJournal.
Murray, S., & Pigman, G. A. (2014). Mapping the relationship between international sport and diplomacy. Sport in Society, 17(9), 1098-1118.
Nygård, H. M., & Gates, S. (2013). Soft power at home and abroad: Sport diplomacy, politics and peace-building. International Area Studies Review, 16(3), 235-243.
Parrish, R. (2018). Sources and origins of EU sports policy. In Research Handbook on EU Sports Law and Policy. Edward Elgar Publishing.
Pigman, G. A., & Rofe, J. S. (2014). Sport and Diplomacy. An Introduction. Sport in Society, 17(9), 1095-1097.
Postlethwaite, V., & Grix, J. (2016). Beyond the acronyms: Sport diplomacy and the classification of the International Olympic Committee. Diplomacy & statecraft, 27(2), 295-313.
Qing, L., & Richeri, G. (2010). Special Issue: Encoding the Olympics-the Beijing Olympic Games and the communication impact worldwide. International Journal of the History of Sport, 27(9/10), 1409-1716.
Rowe, D. (2018). Football, diplomacy and Australia in the Asian century. In Sport and diplomacy. Manchester University Press.
Satterfield, L. (2013). Smart Power: Using Sports Diplomacy to Build A Global Network to Empower Women and Girls, Public Diplomacy Magazine, http://publicdiplomacymagazine.com/wp-content/uploads/2013/02/50-51.pdf. | |||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 3,361 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,470 |